محل تبلیغات شما



از تسلی‌بخش‌هایم نوشته‌ام. و خب تا اطلاع ثانوی ناگزیرم آدرس بهتان بدهم و وصل‌تان کنم آنجا. کجا؟ اینجا. چرا؟ چون نو که آمد به بازار، کهنه شود دل‌آزار؟ نه نه. فعلن مجبورم به آن طفلکی بیشتر برسم که تازه چشم باز کرده و نیاز به تیمار و توجه دارد تا کم‌کمک روی پای خودش بایستد و تاتی تاتی راه بیفتد. بله.
آنها که مرا می‌شناسند می‌دانند در همه‌ی این سال‌ها، تا چه اندازه در برابر راه‌اندازی کانال تلگرام مقاومت کرده‌ام. هر بار با هر دوستی صحبتش می‌شد و آن دوست از سر لطف و خیرخواهی پیشنهادی می‌داد، با دلیل‌های جورواجور قانعش می‌کردم که کانال تلگرام به هیچ درد من نمی‌خورد یا من آدمش نیستم یا. البته این اواخر کمی نرم‌تر شده بودم. چون می‌دیدم برای گفتن و نوشتن از بعضی چیزها نیاز به فضایی دارم که هم تعداد واژگان بیشتری را پوشش بدهد (بر خلاف توییتر و اینستاگرام) و
سه‌شنبه ۶ خرداد ۱۳۹۹ چه‌قدر خوب است که نگذاری رابطه خیلی زود بیفتد روی دور تند. آن روزهای اول، هفته‌های اول، حذر کنی از نزدیک‌تر شدن، عین حذر کردنت از شعله‌ی آتش. باید بایستی دورتر. زیرچشمی خودت را بپایی، زیرچشمی آن آدم مقابلت را بپایی که مبادا تندروی کرده باشید، مبادا قدم‌های اول را بلند و سریع برداشته باشید. از صمیمیت زود و زیاد باید ترسید. از هروله رفتن و دویدن. باید خرامان خرامان قدم برداشت. هر از گاهی ایستاد و نفس تازه کرد.
دوشنبه ۵ خرداد ۱۳۹۹ من آدم جمله‌های قصار گفتن نیستم. بر خلاف انتظار، در مکالمه‌ی رودررو خیلی هنر کنم نهایتن چهار تا کلمه‌ی معمولی -آن‌ هم به‌سختی- بر زبان بیاورم. در دیدارها و گپ‌های دونفره، آن کسی که ساکت‌تر است -اغلب- منم. جمع اگر سه‌نفره شد، من بیشتر وقتم را به نگاه کردنِ آن دو نفر دیگر، لبخند زدن و سر تکان دادن می‌گذرانم. و در جمع‌های چهارنفره و شلوغ‌تر، بالکل سکوت می‌کنم، تبدیل می‌شوم به شنونده‌ی محض آدم‌ها.

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه شهید مطهری رامشیر سرزمین مهمان نواز و یکدل مکــران